kernel
هسته اصلی
بخش اصلى سیستم عامل که حافظه، فایل ها و ابزارهاى جانبى را اداره مى کند، ساعت و تاریخ را پیگیرى مى کند، برنامه هاى کاربردى را به عمل وامى دارد. منابع سیستم را به کار مى گیرد.
بخش اصلى سیستم عامل که حافظه، فایل ها و ابزارهاى جانبى را اداره مى کند، ساعت و تاریخ را پیگیرى مى کند، برنامه هاى کاربردى را به عمل وامى دارد. منابع سیستم را به کار مى گیرد.
هسته
مغزهسته، خستو، تخم، دانه، هسته اصلى، شالوده
کامپیوتر : شالوده
کامپیوتر : شالوده
/ku_r´nǝl/
n., vt.
● (ذرت و گندم و غیره) دانه،تخم
a kernel of corn
دانهی ذرت
wheat and barley kernels
دانههای گندم و جو
● (در هستهی میوه یا گردو و بادام و غیره) مغز
almond kernel
مغز بادام
the kernel of some fruit pits
مغز هستهی برخی میوهها
● (مطلب و اندیشه و غیره) لب،بخش اصلی،جان (کلام)،هستهی مرکزی
there is a kernel of truth in what he claims
آنچه که او ادعا میکند در اصل راست است.
the kernel of his argument
هستهی اصلی بحث و استدلال او
● هسته آوردن،احاطه کردن (مانند هستهی میوه که مغز را دربر میگیرد)
n., vt.
● (ذرت و گندم و غیره) دانه،تخم
a kernel of corn
دانهی ذرت
wheat and barley kernels
دانههای گندم و جو
● (در هستهی میوه یا گردو و بادام و غیره) مغز
almond kernel
مغز بادام
the kernel of some fruit pits
مغز هستهی برخی میوهها
● (مطلب و اندیشه و غیره) لب،بخش اصلی،جان (کلام)،هستهی مرکزی
there is a kernel of truth in what he claims
آنچه که او ادعا میکند در اصل راست است.
the kernel of his argument
هستهی اصلی بحث و استدلال او
● هسته آوردن،احاطه کردن (مانند هستهی میوه که مغز را دربر میگیرد)
هسته
هسته، کرنل
هسته، کرنل