scrap
توليد : يک گزينه درون فرآيندي که توليداتي که نمي توانيد دوباره برروي آنها کار انجام دهيد يا نمي توانيد تکميل کنيد را به اين بخش انتقال دهيد. - ضايعات - قراضه.
تراشیدن، افتاده هاى اهن، اسقاط اهن، ضایعات، خرده، تکه، پاره، قراضه، دورانداختن، عکس یا قسمتى از کتاب یا روزنامه که بریده شده، ته مانده، ماشین الات اوراق، اشغال، جنگ، نزاع، اوراق کردن
علوم مهندسى : قراضه اهن
بازرگانى : دورانداختن
انگلیسی فارسی
فرهنگ آریانپور
/skrap/
n., adj., vt.
● تکه،خرده،پاره،ریزه،قطعه،(فلز یا ماشین‌آلات) قراضه،اسقاط،اوراق
iron scrap
آهن پاره
a scrap of paper
یک تکه کاغذ
rubber scrap
خرده لاستیک
scrap machinery
ماشین آلات دور انداخته شده
● (جمع - خوراک) پس مانده،شب مانده
she fed the dog on scraps
پس‌مانده‌ی خوراک‌ها را داد به سگ.
● خلاصه،کوته نوشت،بخشی از یک نوشتار
she read scraps of Ahmad"s letter to us
بخش‌هایی از نامه‌ی احمد را برایمان خواند.
● (جمع - تفاله‌ی پیه و غیره که در ماهیتابه باقی مانده است) جزغاله پیه،دنبه‌ی جزغاله
● دور انداختن،کنار گذاشتن،به هم زدن
we had to scrap our plans on account of snow
مجبور شدیم به خاطر برف برنامه‌های خود را به هم بزنیم.
● اوراق کردن
to scrap a battleship
کشتی جنگی را اوراق کردن
انگلیسی فارسی
فرهنگ آریانپور
/skrap/
n., vi.
● (عامیانه)
● دعوا،مرافعه
● دعوا کردن،مرافعه کردن
انگلیسی فارسی
واژه‌نامه پلیمر
قراضه
ضایعات، قراضه
ضایعات
انگلیسی فارسی
واژه‌نامه حسابداری
توليد : يک گزينه درون فرآيندي که توليداتي که نمي توانيد دوباره برروي آنها کار انجام دهيد يا نمي توانيد تکميل کنيد را به اين بخش انتقال دهيد. - ضايعات - قراضه.