فر‌کیانی
فارسی فارسی
لغت‌نامه دهخدا
[ف َرْ ر]
{ترکیب وصفی ، ا مرکب}
فره کیانی . خوره . خره . (حاشیه برهان چ معین ). نوری که از خدای تعالی بر خلایق فایز شود که به وسیله آن قادر شوند به ریاست و حرفتها و صنعت ها. (برهان : خوره ). رجوع به فره و خوره و نیز رجوع به حاشیه برهان چ معین ذیل لغت خوره شود.
تبلیغات: ترجمه کتاب قیمت ترجمه