جنده
فارسی فارسی
واژه‌نامه معین
(جِ دِ) (ص .) (عا.) فاحشه، روسپی .
انگلیسی فارسی
فرهنگ آریانپور
● harlot, rostitute, trumpet, hore

عامیانه‌

tart ==> ترش مزه، تند، زننده، ترش، مزه غوره، زن هرزه، نان شیرینى مربایى

زن‌

trollop ==> [.n]: زن شلخته، زن بند و بار، زن هرزه، جنده

خودمانی‌

floozie

hooker ==> [.n]: قایقى که با قلاب ماهى مى گیرد، قلاب انداز، دزد، جیب بر

fancy man ==> آدم خیالپرور، جاکش، جنده، فاحشه

fancy women ==> آدم خیالپرور، جاکش، جنده، فاحشه

hack ==> [.v]: کلنگ، سرفه خشک و کوتاه، چاک، برش، شکافى که بر اثر بیل زدن یا شخم زده ایجاد مى شود، ضربه، ضربت، بریدن، زخم زدن، خرد کردن، بیل زدن، اسب کرایه اى، اسب پیر، درشکه کرایه، نویسنده مزدور، جنده hack

lacedmutton ==> جنده

townswoman ==> زن شهرى، دختر شهرى، فاحشه، جنده

harlot ==> [.n]: هرزه، فاحشه، فاسد الاخلاق

prostitute ==> [.vi. & n]: فاحشه، فاحشه شدن، براى پول خود را پست کردن

strumpet ==> فاحشه، زن بدکار

whore ==> [.vt. & n]: فاحشه، فاحشه بازى کردن، فاحشه کردن