مندوبات
فارسی فارسی
لغت‌نامه دهخدا
[م َ]
{ع ص ، ا}
ج مندوبة، تانیث مندوب .
-مندوبات عقلیه ; آنچه را عقل مستحسن شمارد، در مقابل مندوبات شرعیه . (فرهنگ علوم نقلی تالیف سجادی ). رجوع به مندوب شود.