مهدور
فارسی فارسی
لغت‌نامه دهخدا
[م َ]
{ع ص}
آنکه حق و یا خون او رایگان و باطل شده است .
-مهدورالدم ; که خونش حلال است . که خونش مباح است . که کشتن او موجب قصاص یا فدیه نشود. مرگارزان . (از یادداشتهای مولف ).
فارسی فارسی
لغت‌نامه دهخدا
{اخ}
تیره ای از طایفه موگوئی ایل چهارلنگ بختیاری . (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 76).