ذرت
(ذُ رَّ) [ ع . ذرة ] (اِ.) گیاهی است از تیرة غلات که یک پایه است و برگ هایش پهن و دراز می باشد. دانه های آن گرد و سخت به رنگ های سفید، زرد یا قهوه ای مایل به قرمز است، دانه های ذرت را به صورت آرد درآورده به عنوان مغذی مصرف می کنند، بلال، گندم مکه .
الذرت الصفراء
الذرت الصفراء
باباگَندُم، مَگابِج (گویش گیلکی)، جَواری، بَلال، بَلار، از گیاهان
● corn, ndian corn, aize
نام انگلیسی: Corn
نام علمی: Zea mays
ذرت دارای ارزش غذایی فراوانی است و از نظر طب قدیم ایران سرد و خشک است.در قدیم برای معالجه سوزاک از جوشانده ساقه بلال استفاده می کردند .اثرات درمانی:
روغن ذرت کلسترول خون را پائین می آرود و برای درمان اگزما و بیماریهای پوستی مفید است.
*درد و ناراحتی های دستگاه ادراری را تسکین می دهد سنگ و ورم و درد مثانه را از بین می برد .
*پماد ذرت خشک کننده زخم ها می باشد و غذای خوبی برای پیشگیری سرطان است استفاده مداوم از ذرت از کرم خوردگی دندان جلوگیری می کند.
*از برگ و ریشه وساقه ذرت نیز استفاده طبی بعمل میاید جوشانده ساقه وسط ذرت خونریزی از بینی را بند می آرود و درد شکم و معده را از بین می برد .جوشانده ریشه ذرت برای سوزش مجاری ادراری مفید است .
*کاکل ذرت را قبل از رسیدن کامل میوه یعنی قبل از پژمرده شدن می چینند و بسرعت خشک می کننددم کرده کاکل ذرت ادرار آور است و آرام کننده دستگاه ادراری است برای درست کردن دم کرده کاکل ذرت، مقدار 30 گرم از آنرا در یک لیتر آب جوش ریخته و به مدت پنج دقیقه دم کنید.
نام علمی: Zea mays
ذرت دارای ارزش غذایی فراوانی است و از نظر طب قدیم ایران سرد و خشک است.در قدیم برای معالجه سوزاک از جوشانده ساقه بلال استفاده می کردند .اثرات درمانی:
روغن ذرت کلسترول خون را پائین می آرود و برای درمان اگزما و بیماریهای پوستی مفید است.
*درد و ناراحتی های دستگاه ادراری را تسکین می دهد سنگ و ورم و درد مثانه را از بین می برد .
*پماد ذرت خشک کننده زخم ها می باشد و غذای خوبی برای پیشگیری سرطان است استفاده مداوم از ذرت از کرم خوردگی دندان جلوگیری می کند.
*از برگ و ریشه وساقه ذرت نیز استفاده طبی بعمل میاید جوشانده ساقه وسط ذرت خونریزی از بینی را بند می آرود و درد شکم و معده را از بین می برد .جوشانده ریشه ذرت برای سوزش مجاری ادراری مفید است .
*کاکل ذرت را قبل از رسیدن کامل میوه یعنی قبل از پژمرده شدن می چینند و بسرعت خشک می کننددم کرده کاکل ذرت ادرار آور است و آرام کننده دستگاه ادراری است برای درست کردن دم کرده کاکل ذرت، مقدار 30 گرم از آنرا در یک لیتر آب جوش ریخته و به مدت پنج دقیقه دم کنید.
indian corn ==> (گیاه شناسى) ذرت، بلالmaize ==> [.n]: (گیاه شناسى) ذرت، بلال، رنگ ذرتى maize mealie ==> (جنوب آفریقا، گیاه شناسى) ذرت، بلال، خوشه ذرتcorn ==> [.v]: غله، دانه (آمریکایى) ذرت، میخچه، دانه دانه کردن، نمک زدن corn Indian corn ==> (گیاه شناسى) ذرت، بلال
[ذُرْ رَ]
{ع ا}
گیاهی است چون نی و آن را میوه ای به بزرگی یک و دو خیار بلفافهائی پیچیده و به درون میوه چوبی است که خوردنی نیست و بر آن دانه های بسیار منتظم و پیوسته هست هر یک چند نخودی خرد که تمام سطح را پوشیده است و آن دانه ها خوراکی باشد که برشته کنند و یا درآب پزند خوردن را بلال . گندم مَکه . گَندُمَکَه . مَکَه گندم مصری . گندم مکی .
{ع ا}
گیاهی است چون نی و آن را میوه ای به بزرگی یک و دو خیار بلفافهائی پیچیده و به درون میوه چوبی است که خوردنی نیست و بر آن دانه های بسیار منتظم و پیوسته هست هر یک چند نخودی خرد که تمام سطح را پوشیده است و آن دانه ها خوراکی باشد که برشته کنند و یا درآب پزند خوردن را
[ذَرْ رَ]
{ع ا}
مور خرد. مورچه . مورچه خرد. یک مورچه . یک مور خرد.
{ع ا}
مور خرد. مورچه . مورچه خرد. یک مورچه . یک مور خرد.
[ذُرْ رَ]
{ع ا}
ارزن . (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ) (نصاب الصبیان ). گاورس ; ای ارزن . (قاضی خان بدرمحمد دهار): اخرفت الذرّةَ; بسیار دراز شد گیاه ارزن . (منتهی الارب ). در ترجمه صیدنه ابوریحان آمده است : ذرة، نوعی است از حبوب که فارسیان او را ارزن گویند و به هندی حینه گویند و نوعی از او را جواری گویند و جواری را فارسیان ارزن هندی گویند و دانه او بزرگ بود و پوست ارزن را به عربی طهف گویند . و نبیذ ارزن را مرز گویند و چون شیرین بود او را جعه گویند بتخفیف عین . نیفه گوید: ذره را بنزدیک ماجاورس هندی گویند، بعضی از او سفید و بعضی سیاه بود - انتهی . در فارسی دو کلمه گاورس و ارزن هست و بطوری که در خراسان متداول است نوع درشت تر و فربه تر را ارزن و قسم خردتر و لاغر آن را گاورس گویند. و عرب هم دو کلمه دارد یکی ذرّه که نوع درشت و فربه است که فارسیان ارزن گویند و دیگری دخن که قسم نزار و ریزه است و در ایران گاورس نامیده میشود. و اما خندروس قسمی گندم سیاه است عرب سلت گوید و این آن گندم است که به فرانسه سگل خوانند و خالاون هم همان است . (ذرة) الفلاحة هو من جنس الحبوب یطول علی ساق اغلظ من ساق الحنطة و الشعیر بکثیر و ورقه اغلظ و اعرض من ورقها المجوسی اجوده الابیض الرزین و هی باردة یابسة مجففة و لذلک صارت تقطع الاسهال و ان استعملت من خارج کالضماد بردت و جففت . (ابن البیطار).
{ع ا}
ارزن . (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ) (نصاب الصبیان ). گاورس ; ای ارزن . (قاضی خان بدرمحمد دهار): اخرفت الذرّةَ; بسیار دراز شد گیاه ارزن . (منتهی الارب ). در ترجمه صیدنه ابوریحان آمده است : ذرة، نوعی است از حبوب که فارسیان او را ارزن گویند و به هندی حینه گویند و نوعی از او را جواری گویند و جواری را فارسیان ارزن هندی گویند و دانه او بزرگ بود و پوست ارزن را به عربی طهف گویند
{اخ}
نام صحابیه ای است و محمدبن المنکدر و زیدبن اسلم از او حدیثی روایت کرده اند.
نام صحابیه ای است و محمدبن المنکدر و زیدبن اسلم از او حدیثی روایت کرده اند.
{اخ}
میرزا عبداللّه بن ملامحمدباقر. از فقها و شعرای متاخر ایران است وی به اصفهان اقامت داشت هنگام محاصره آن شهر بقصبه خرم آباد هجرت و بدانجاتوطن گزید و در 1137 هم بدانجا وفات کرد. او راست :
آرایشی به هر خس و خار از بهار ماند
نخل حیات ماست که بی برگ و بار ماند
چون شاخ خشک دستم از آغوش گل جدا
داغی بدل ز لاله رخی یادگار ماند.
میرزا عبداللّه بن ملامحمدباقر. از فقها و شعرای متاخر ایران است وی به اصفهان اقامت داشت هنگام محاصره آن شهر بقصبه خرم آباد هجرت و بدانجاتوطن گزید و در 1137 هم بدانجا وفات کرد. او راست :
آرایشی به هر خس و خار از بهار ماند
نخل حیات ماست که بی برگ و بار ماند
چون شاخ خشک دستم از آغوش گل جدا
داغی بدل ز لاله رخی یادگار ماند.
(از قاموس الاعلام ترکی ).
{اخ}
شاعری از مردم هندوستان از قوم کهتری پنجاب که بفارسی شعر میگفت رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.
شاعری از مردم هندوستان از قوم کهتری پنجاب که بفارسی شعر میگفت رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.
{اخ}
نبیره صدرالعلماء او جوانی بیست و سه ساله بود آنگاه که با دوست خود حسابی روزنامه فکاهی در طهران منتشر میکرد بنام ... (؟ ) و اشعار فکاهی او در این روزنامه نهایت دلنشین بود. در اول انقلاب بالشویزم به سائقه عشق آزادی بشر با همکار خود حسابی با هفت قران پول سیاه بی زاد و توشه و لباس دیگری جز آنکه دربرداشتند پیاده و بی تذکره عبور از طهران به روسیه رفتند تا در نهضت نوین همکاری کنند و از آن پس خبری از وی بدست نیامد. این جوان قیافه ای نجیب و ظاهری افتاده لکن احساساتی آتشین داشت و شعر فکاهی نیکو می گفت .
نبیره صدرالعلماء او جوانی بیست و سه ساله بود آنگاه که با دوست خود حسابی روزنامه فکاهی در طهران منتشر میکرد بنام ... (؟ ) و اشعار فکاهی او در این روزنامه نهایت دلنشین بود. در اول انقلاب بالشویزم به سائقه عشق آزادی بشر با همکار خود حسابی با هفت قران پول سیاه بی زاد و توشه و لباس دیگری جز آنکه دربرداشتند پیاده و بی تذکره عبور از طهران به روسیه رفتند تا در نهضت نوین همکاری کنند و از آن پس خبری از وی بدست نیامد. این جوان قیافه ای نجیب و ظاهری افتاده لکن احساساتی آتشین داشت و شعر فکاهی نیکو می گفت .
[ذَرْ رَ]
{اخ}
مولاة عائشه ام ّالمومنین است .
{اخ}
مولاة عائشه ام ّالمومنین است .
[ذَرْ رَ]
{اخ}
بنت معاذ. محدثه است .
{اخ}
بنت معاذ. محدثه است .
[ذَرْ رَ]
{اخ}
مولاة ابن عباس . محدثه است .
{اخ}
مولاة ابن عباس . محدثه است .
[ذَرْ رَ]
{اخ}
نامی از نامهای مردان عرب .
{اخ}
نامی از نامهای مردان عرب .
[ذَ رَ]
{اخ}
یاقوت گوید: عرّام بن الاصبغ السلمی گفت : سپس ، ذَرَة به خلص آرة پیوندد. و آن (یعنی ذَرَة) کوههای بسیار و بهم پیوسته است پست ، نه بلند و بر سر آن قریه ها و مزرعه هاست بنی الحارث بن بهثةبن سلیم را و کشت آن اعذاء باشد یعنی دیم و خود آنان اعذاء را عثری گویند یعنی بی آب و بدانجا مدرهای (تل های خاکی ؟ ) مخروط است و چشمه ها در سنگ که بردن آن به اراضی و مشروب کردن زمینها ممکن نباشد. و از جمله درختان ذَرَه ، عفار و قرظ و طلح است و نیز درخت کنار بدانجا بسیار بود.
{اخ}
یاقوت گوید: عرّام بن الاصبغ السلمی گفت : سپس ، ذَرَة به خلص آرة پیوندد. و آن (یعنی ذَرَة) کوههای بسیار و بهم پیوسته است پست ، نه بلند و بر سر آن قریه ها و مزرعه هاست بنی الحارث بن بهثةبن سلیم را و کشت آن اعذاء باشد یعنی دیم و خود آنان اعذاء را عثری گویند یعنی بی آب و بدانجا مدرهای (تل های خاکی ؟ ) مخروط است و چشمه ها در سنگ که بردن آن به اراضی و مشروب کردن زمینها ممکن نباشد. و از جمله درختان ذَرَه ، عفار و قرظ و طلح است و نیز درخت کنار بدانجا بسیار بود.