رشید
(رَ) [ ع . ] (ص .) 1 - رشد یافته، رستگار. 2 - دلیر. 3 - نیک اندام، راست قامت .
المستوی العالی , الایصال , المراهق
پارسی تازی گشته، رَسید (فرهنگ پهلوی)، رَسیده 1-راهنما، روشَنگر 2-گُوالیده، بالیدِه 3-دِلیر 4-خوش اَندام: مَرد
عمومی : stalwart
مدیریت و برنامه ریزی : sui juris
جامعه شناسی : sui juris
مدیریت و برنامه ریزی : sui juris
جامعه شناسی : sui juris
شجاع-دلیر-رهبر-هادینامی از نام های خداوند
adolescent ==> [.adj. & n]: نوجوان، بالغو، جوان، رشیدhigh ==> فراز، بلند، مرتفع، عالى، جاى مرتفع، بلند پایه، متعال، رشید، زیاد، وافر گران، گزاف، خشمگینانه، خشن، متکبر، متکبرانه، تند زیاد، با صداى زیر، با صداى بلند، بو گرفته، اندکى فاسد high ـ (53)
[رَ]
{ع ص}
راه راست نماینده . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات از منتخب اللغات ) (یادداشت مولف ). راهنمای . (مهذب الاسماء) (دهار) (السامی فی الاسامی ). نعت از رُشْد و رَشَد. رهبر. هادی . (یادداشت مولف ).* نیک ماهر در تقدیر و اندازه اشیاء. (از ناظم الاطباء) (منتهی الارب )(از اقرب الموارد). راست تدبیر. (آنندراج ) (غیاث اللغات از منتخب اللغات ). راست تقدیر. (مهذب الاسماء).* راه یافته و رستگار. (از ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) . در زبان عربی به معنی رستگار است . (نشریه دانشکده ادبیات تبریز سال 1 شماره 5 از محیط المحیط و مختار الصحاح ). راه راست یافته . (دهار). راه یافته . راه بردار. مهتدی . آنکه تدبیرات او به غایت و مقاصد رسد بی اشاره مشیری . هدایت شده .بره . موفق. راه راست یابنده . بسامان . (یادداشت مولف ): به افعال و اعمال رشید و اقوال سدید او را متهم کردند. (تاریخ جهانگشای جوینی ).* (اخ ) در صفت باری به معنی هادی و راهنمای به سوی راه راست . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). راهنمای در صفت خداوند. (دهار). صفت خدای . هادی . رهنمای . (از فرهنگ فارسی معین ). نامی از نامهای خدای تعالی . (از مهذب الاسماء) (دهار). در صفات خدای تعالی هادی به راه راست . (یادداشت مولف ).
{ع ص}
راه راست نماینده . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات از منتخب اللغات ) (یادداشت مولف ). راهنمای . (مهذب الاسماء) (دهار) (السامی فی الاسامی ). نعت از رُشْد و رَشَد. رهبر. هادی . (یادداشت مولف ).* نیک ماهر در تقدیر و اندازه اشیاء. (از ناظم الاطباء) (منتهی الارب )(از اقرب الموارد). راست تدبیر. (آنندراج ) (غیاث اللغات از منتخب اللغات ). راست تقدیر. (مهذب الاسماء).* راه یافته و رستگار. (از ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد)
[رَ]
{از ع ، ص}
شجاع و دلیر و باعزم در جنگ. (ناظم الاطباء). در تداول عوام از فارسی زبانان ، شجاع . (یادداشت مولف ). دلیر. شجاع . (فرهنگ فارسی معین ).* در فارسی به معنی خوش قد و قامت استعمال کنند، چنانکه گویند:فلان کس جوانی است زیبا و رشید. در عربی بجای آن رشیق به قاف گویند و مصدر آن نیز رشاقت است و شاید رشیدو رشادت هر دو محرف رشیق و رشاقت باشد. (نشریه دانشکده ادبیات تبریز سال 1 شماره 5 از محیط المحیط و مختار الصحاح ). خوش قد و قامت . (فرهنگ فارسی معین ).
{از ع ، ص}
شجاع و دلیر و باعزم در جنگ. (ناظم الاطباء). در تداول عوام از فارسی زبانان ، شجاع . (یادداشت مولف ). دلیر. شجاع . (فرهنگ فارسی معین ).* در فارسی به معنی خوش قد و قامت استعمال کنند، چنانکه گویند:فلان کس جوانی است زیبا و رشید. در عربی بجای آن رشیق به قاف گویند و مصدر آن نیز رشاقت است و شاید رشیدو رشادت هر دو محرف رشیق و رشاقت باشد. (نشریه دانشکده ادبیات تبریز سال 1 شماره 5 از محیط المحیط و مختار الصحاح ). خوش قد و قامت . (فرهنگ فارسی معین ).
[رُ ش َ]
{اخ}
نام مردی . (منتهی الارب ). از غلامان بنی معاویه و از انصار است و حدیثی چند از وی نقل شده است . رجوع به الاصابة ج 1 قسم 1 شود.
{اخ}
نام مردی . (منتهی الارب ). از غلامان بنی معاویه و از انصار است و حدیثی چند از وی نقل شده است . رجوع به الاصابة ج 1 قسم 1 شود.
[رَ]
{اخ}
یارشیدة. دهی است . (منتهی الارب ). دهی است در مصر در ساحل نیل . (از نخبةالدهر دمشقی ). شهری است نزدیک اسکندریه . (یادداشت مولف ). شهرکی است در کنار دریا و نیل جنب اسکندریه . (از معجم البلدان ). شهری است در مصرواقع در کنار شط نیل ، شامبلیون در سال 1799م . کتیبه ای در آن به زبان یونانی و هیروگلیفی کشف کرد که درباره حروف هیروگلیفی و اصول زبان آن میباشد. (از اعلام المنجد). و رجوع به تاریخ الحکماء قفطی ص 348 شود.
{اخ}
[رَ]
{اخ}
ابن ابوالقاسم . از راویان بشمار است و عمربن علی بن عمر قزوینی ملقب به سراج الدین (متولد 683 ه' . ق.). از او روایت دارد. رجوع به شدالازار ذیل ص 252 شود.
{اخ}
ابن ابوالقاسم . از راویان بشمار است و عمربن علی بن عمر قزوینی ملقب به سراج الدین (متولد 683 ه' . ق.). از او روایت دارد. رجوع به شدالازار ذیل ص 252 شود.
[رَ]
{اخ}
ابن داود. او راست کتاب تفسیر بر قرآن . (فهرست ابن ندیم ).
{اخ}
ابن داود. او راست کتاب تفسیر بر قرآن . (فهرست ابن ندیم ).
[رَ]
{اخ}
ابن ربیض العذری . مرزبانی او را از سخنسرایان نامی عرب ذکر کرده و گفته است از شاعران مخضرم است . (از الاصابة ج 1 قسم 3).
{اخ}
ابن ربیض العذری . مرزبانی او را از سخنسرایان نامی عرب ذکر کرده و گفته است از شاعران مخضرم است . (از الاصابة ج 1 قسم 3).
[رَ]
{اخ}
ابن شریف بن علی . اولین از شرفای فلالی مراکش (از 1075 تا 1083ه' . ق.). رجوع به طبقات سلاطین اسلام ص 52 و 55 شود.
{اخ}
ابن شریف بن علی . اولین از شرفای فلالی مراکش (از 1075 تا 1083ه' . ق.). رجوع به طبقات سلاطین اسلام ص 52 و 55 شود.
[رَ]
{اخ}
ابن کریب . از راویان است و فضل بن موسی از او روایت دارد. رجوع به عیون الاخبار جزء 3 ص 324 شود.
{اخ}
ابن کریب . از راویان است و فضل بن موسی از او روایت دارد. رجوع به عیون الاخبار جزء 3 ص 324 شود.
[رَ]
{اخ}
ابن مالک تمیمی . از صحابه رسول (ص ) بود و بعدها در کوفه ساکن شد.چند حدیث از حضرت روایت کرده است . (از قاموس الاعلام ترکی ). کنیه او ابوعماره (عمره ) است ، رسول قیصر و صحابیست . (از یادداشت مولف ). و رجوع به حسن المحاضرةفی اخبار مصر و القاهره ص 91 و الاصابة ج 1 قسم 1 شود.
{اخ}
ابن مالک تمیمی . از صحابه رسول (ص ) بود و بعدها در کوفه ساکن شد.چند حدیث از حضرت روایت کرده است . (از قاموس الاعلام ترکی ). کنیه او ابوعماره (عمره ) است ، رسول قیصر و صحابیست . (از یادداشت مولف ). و رجوع به حسن المحاضرةفی اخبار مصر و القاهره ص 91 و الاصابة ج 1 قسم 1 شود.
[رَ]
{اخ}
احمدبن علی بن زبیر غسانی ، مکنی به ابوالحسین . (یادداشت مولف ).و رجوع به احمد در همین لغت نامه و اعلام زرکلی شود.
{اخ}
احمدبن علی بن زبیر غسانی ، مکنی به ابوالحسین . (یادداشت مولف ).و رجوع به احمد در همین لغت نامه و اعلام زرکلی شود.
[رَ]
{اخ}
یا رشید احمد، احمدبن علی قاضی قالی که به سال 563 ه' . ق. درگذشت . او را دیوانی است . (یادداشت مولف ). و رجوع به احمدبن علی قاضی قالی شود.
{اخ}
یا رشید احمد، احمدبن علی قاضی قالی که به سال 563 ه' . ق. درگذشت . او را دیوانی است . (یادداشت مولف ). و رجوع به احمدبن علی قاضی قالی شود.
[رَ]
{اخ}
رشید اسوانی یاغسانی . رجوع به الاسوانی در معجم المطبوعات ج 1 شود.
{اخ}
رشید اسوانی یاغسانی . رجوع به الاسوانی در معجم المطبوعات ج 1 شود.
[رَ]
{اخ}
یا رشیدافندی بن ابوعبید احمدبن سلیمان صیرفی سوری . او راست :
1- کشف النقاب عن انواع الشراب (چ بیروت به سال 1306 ه' . ق.) 2- منتهی المنافع فی انواع الصنایع (چ مطبعة الادبیة بیروت به سال 1313 ه' . ق.) 3- النجوم المشرقات فی تدبیر المسکونات . (از معجم المطبوعات ج 1). و رجوع به همین ماخذ شود.
{اخ}
یا رشیدافندی بن ابوعبید احمدبن سلیمان صیرفی سوری . او راست :
1- کشف النقاب عن انواع الشراب (چ بیروت به سال 1306 ه' . ق.) 2- منتهی المنافع فی انواع الصنایع (چ مطبعة الادبیة بیروت به سال 1313 ه' . ق.) 3- النجوم المشرقات فی تدبیر المسکونات . (از معجم المطبوعات ج 1). و رجوع به همین ماخذ شود.
[رَ]
{اخ}
یا رشید الدحداح یا رشیدبن غالب . این اسم تحریف است از کنیت رشید (ابن غالب ) دحداح . او راست : شرح دیوان ابن الفارض ، که رشید به سال 1851م . به نشر آن مبادرت ورزید. (از معجم المطبوعات مصر). رجوع به رشید الدحداح در اعلام زرکلی و همین لغت نامه شود.
{اخ}
یا رشید الدحداح یا رشیدبن غالب . این اسم تحریف است از کنیت رشید (ابن غالب ) دحداح . او راست : شرح دیوان ابن الفارض ، که رشید به سال 1851م . به نشر آن مبادرت ورزید. (از معجم المطبوعات مصر). رجوع به رشید الدحداح در اعلام زرکلی و همین لغت نامه شود.
[رَ]
{اخ}
یا رشیدالدین .نام پسر خاقانی . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). ضیاءالدین سجادی در مقدمه دیوان خاقانی گوید: پس از بازگشت خاقانی از سفر دوم بزرگترین مصیبتی که در زندگی او اتفاق افتاد حادثه مرگ فرزندش رشید بود که به سال 571 ه' . ق. در بیست سالگی درگذشت و پدر را داغدار کرد و در این زمینه چندین قصیده و قطعه سوزناک و تاثرانگیز سروده و با موثرترین بیانی این واقعه را شرح کرده است ... یکی از قصاید بسیار سوزناک و جانگداز خاقانی در مرثیه رشیدالدین قصیده ای است که به شهادت سرلوحه نسخ خطی «ترنم المصاب » یا «ترنم المصائب » نام دارد. (از مقدمه دیوان خاقانی ص بیست وسه ):
وقت مردن رشیدرا گفتم
که بخواه آنچه آرزوت آید.
خاقانی از انده رشیدت
تا کی بود اشک و نوحه برخیز.
خود بر دلم جراحت مرگ رشید بود
از مرگ شیخ رفت جراحت ز التیام .
گوهر دانش و گنجور هنر بود رشید
قبله مادر و دستور پدر بود رشید.
دریغ میوه عمرم رشید کزسر پای
به بیست سال برآمد بیک نفس بگذشت .
برای اطلاع بیشتر رجوع به دیوان خاقانی ص 158، 162، 406 و 541 شود.
{اخ}
یا رشیدالدین .نام پسر خاقانی . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). ضیاءالدین سجادی در مقدمه دیوان خاقانی گوید: پس از بازگشت خاقانی از سفر دوم بزرگترین مصیبتی که در زندگی او اتفاق افتاد حادثه مرگ فرزندش رشید بود که به سال 571 ه' . ق. در بیست سالگی درگذشت و پدر را داغدار کرد و در این زمینه چندین قصیده و قطعه سوزناک و تاثرانگیز سروده و با موثرترین بیانی این واقعه را شرح کرده است ... یکی از قصاید بسیار سوزناک و جانگداز خاقانی در مرثیه رشیدالدین قصیده ای است که به شهادت سرلوحه نسخ خطی «ترنم المصاب » یا «ترنم المصائب » نام دارد. (از مقدمه دیوان خاقانی ص بیست وسه ):
وقت مردن رشیدرا گفتم
که بخواه آنچه آرزوت آید.
خاقانی .
خاقانی از انده رشیدت
تا کی بود اشک و نوحه برخیز.
خاقانی .
خود بر دلم جراحت مرگ رشید بود
از مرگ شیخ رفت جراحت ز التیام .
خاقانی .
گوهر دانش و گنجور هنر بود رشید
قبله مادر و دستور پدر بود رشید.
خاقانی .
دریغ میوه عمرم رشید کزسر پای
به بیست سال برآمد بیک نفس بگذشت .
خاقانی .
برای اطلاع بیشتر رجوع به دیوان خاقانی ص 158، 162، 406 و 541 شود.
[رَ]
{اخ}
یا امیر رشید، لقب ابوالقاسم نوح بن منصوربن نصربن احمدبن اسماعیل سامانی . رجوع به تاریخ بخارای نرشخی ص 117 و نوح ... شود.
{اخ}
یا امیر رشید، لقب ابوالقاسم نوح بن منصوربن نصربن احمدبن اسماعیل سامانی . رجوع به تاریخ بخارای نرشخی ص 117 و نوح ... شود.
[رَ]
{اخ}
یا رشیدبن داود سعدی . او راست : غایةالمراد فی الخیل و الجیاد. (از معجم المطبوعات ج 1).
{اخ}
یا رشیدبن داود سعدی . او راست : غایةالمراد فی الخیل و الجیاد. (از معجم المطبوعات ج 1).
[رَ]
{اخ}
یا رشیدبن سلیم خوری . او راست : الرشیدیات ، دیوان شعر، که به سال 1900م . در نیویورک به چاپ رسیده است . (از معجم المطبوعات ج 1).
{اخ}
یا رشیدبن سلیم خوری . او راست : الرشیدیات ، دیوان شعر، که به سال 1900م . در نیویورک به چاپ رسیده است . (از معجم المطبوعات ج 1).
[رُ ش َ]
{اخ}
یا رشید ثقفی . تابعی است . (منتهی الارب ).
{اخ}
یا رشید ثقفی . تابعی است . (منتهی الارب ).
[رَ]
{اخ}
لقب حضرت حسین بن علی امام سوم شیعیان . رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 33 و ماده حسین در همین لغت نامه شود.
{اخ}
لقب حضرت حسین بن علی امام سوم شیعیان . رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 33 و ماده حسین در همین لغت نامه شود.
[رَ]
{اخ}
رضا (محمد). صاحب مجله المنار الاسلامیه ، که در آن مقالات دینی و تحقیقی و علمی می نویسد. این مجله بسال 1315 ه' . ق. /1899م . درقاهره آغاز به انتشار کرده است . از انتشارات اوست :
1-انجیل برنابا که آن را در المنار منتشر ساخت ، و آن یکی از انجیلهایی است که مسیحیان آن را قبول ندارند.
2- تاریخ استاد امام شیخ عبده .
3- تفسیر فاتحه و مشکلات قرآن .
4- تفسیر قرآن حکیم ، معروف به «تفسیر المنار».
5- ذکری المولد النبوی .
6- شبهات النصاری و حجج اسلام .
7- عقیدة الصلب و الفدا.
8- محاورات المصلح و المقلد.
9- المسلمون و القبط و الموتمر المصری .
(از معجم المطبوعات ج 1).
محمد رشید رضا محدث معروف مصر و مدیر و محرر مجله المنار مصر که بسال 1315 ه' . ق. آنرا تاسیس کرد و تا سال 1354 ه' . ق. (سال مرگش ) منتشر می شد. او اصلاً از اهالی طرابلس شام بود ولی بعدها در مصر متوطن گردید. رشید از مریدان خاص مرحوم شیخ محمد عبده بود و پس از مرگ وی شرح حال بسیار جامع و رسایی در سه جلد بنام (تاریخ استاد الامام الشیخ محمد عبده ) درباره او و عقاید و آرای او و همچنین نوشته های دیگران در خصوص وی طبع و منتشر نمود. از مطالعه مجموعه نوشته های رشید و نوشته های دیگران درباره وی چنین برمی آید که او تا حدی متمایل به وهابیه بوده است . (از وفیات معاصرین بقلم محمد قزوینی ، مجله یادگار سال 3 شماره 10). و رجوع به حلل السندسیه ج 2 ص 195 و اعلام المنجد شود.
{اخ}
رضا (محمد). صاحب مجله المنار الاسلامیه ، که در آن مقالات دینی و تحقیقی و علمی می نویسد. این مجله بسال 1315 ه' . ق. /1899م . درقاهره آغاز به انتشار کرده است . از انتشارات اوست :
1-انجیل برنابا که آن را در المنار منتشر ساخت ، و آن یکی از انجیلهایی است که مسیحیان آن را قبول ندارند.
2- تاریخ استاد امام شیخ عبده .
3- تفسیر فاتحه و مشکلات قرآن .
4- تفسیر قرآن حکیم ، معروف به «تفسیر المنار».
5- ذکری المولد النبوی .
6- شبهات النصاری و حجج اسلام .
7- عقیدة الصلب و الفدا.
8- محاورات المصلح و المقلد.
9- المسلمون و القبط و الموتمر المصری .
(از معجم المطبوعات ج 1).
محمد رشید رضا محدث معروف مصر و مدیر و محرر مجله المنار مصر که بسال 1315 ه' . ق. آنرا تاسیس کرد و تا سال 1354 ه' . ق. (سال مرگش ) منتشر می شد. او اصلاً از اهالی طرابلس شام بود ولی بعدها در مصر متوطن گردید. رشید از مریدان خاص مرحوم شیخ محمد عبده بود و پس از مرگ وی شرح حال بسیار جامع و رسایی در سه جلد بنام (تاریخ استاد الامام الشیخ محمد عبده ) درباره او و عقاید و آرای او و همچنین نوشته های دیگران در خصوص وی طبع و منتشر نمود. از مطالعه مجموعه نوشته های رشید و نوشته های دیگران درباره وی چنین برمی آید که او تا حدی متمایل به وهابیه بوده است . (از وفیات معاصرین بقلم محمد قزوینی ، مجله یادگار سال 3 شماره 10). و رجوع به حلل السندسیه ج 2 ص 195 و اعلام المنجد شود.
[رَ]
{اخ}
صلاح الدین رشید، جد پنجم شیخ صفی الدین اردبیلی و جد یازدهم شاه اسماعیل صفوی . رجوع به حبیب السیر چ خیام جزء 4 از ج 4 ص 409 و رجال حبیب السیر ص 226 شود.
{اخ}
صلاح الدین رشید، جد پنجم شیخ صفی الدین اردبیلی و جد یازدهم شاه اسماعیل صفوی . رجوع به حبیب السیر چ خیام جزء 4 از ج 4 ص 409 و رجال حبیب السیر ص 226 شود.
[رَ]
{اخ}
عبداللّه عبادی بن معتمد علی اللّه . (یادداشت مولف ). رجوع به ابوالقاسم محمد المعتمد علی اللّه شود.
{اخ}
عبداللّه عبادی بن معتمد علی اللّه . (یادداشت مولف ). رجوع به ابوالقاسم محمد المعتمد علی اللّه شود.
[رَ]
{اخ}
عبدالواحدبن ادریس ، مکنی به ابومحمد و ملقب به رشید و معروف به ابن مامون . از ملوک آل عبدالمومن که از سال 630 تا 640 ه' . ق. امارت داشته است .(یادداشت مولف ). خواندمیر در ذکر انتقال دولت از خاندان عبدالمومن به ارادت پادشاه قادر گوید: ابومحمد رشیدبن المامون بعد از فوت پدر در مراکش بر تخت سلطنت نشست و در سنه 640 ه' . ق. رخت سفر آخرت بربست . (از حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 584). و رجوع به عبدالواحد در اعلام زرکلی و حبیب السیر چ خیام ذیل ص 583 شود.
{اخ}
عبدالواحدبن ادریس ، مکنی به ابومحمد و ملقب به رشید و معروف به ابن مامون . از ملوک آل عبدالمومن که از سال 630 تا 640 ه' . ق. امارت داشته است .(یادداشت مولف ). خواندمیر در ذکر انتقال دولت از خاندان عبدالمومن به ارادت پادشاه قادر گوید: ابومحمد رشیدبن المامون بعد از فوت پدر در مراکش بر تخت سلطنت نشست و در سنه 640 ه' . ق. رخت سفر آخرت بربست . (از حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 584). و رجوع به عبدالواحد در اعلام زرکلی و حبیب السیر چ خیام ذیل ص 583 شود.
[رَ]
{اخ}
عزالدین رشیدبن بنجیربن محمودبن احمد شیرازی . از شعرای قرن ششم ه' . ق. معاصر اتابک تکله بن زنگی (571-591 ه' . ق.). و اتابک سعدبن زنگی (591-623 ه' . ق.). از سلغریان فارس . صاحب شدالازار چند بیت شعرعربی و اندکی از شرح حال او را آورده است . رجوع به شدالازار ص 533، 534 و 536 و عزالدین در تلخیص مجمع الالقاب ابن الفوطی (باب «ع ») و تاریخ وصاف ص 150 شود.
{اخ}
عزالدین رشیدبن بنجیربن محمودبن احمد شیرازی . از شعرای قرن ششم ه' . ق. معاصر اتابک تکله بن زنگی (571-591 ه' . ق.). و اتابک سعدبن زنگی (591-623 ه' . ق.). از سلغریان فارس . صاحب شدالازار چند بیت شعرعربی و اندکی از شرح حال او را آورده است . رجوع به شدالازار ص 533، 534 و 536 و عزالدین در تلخیص مجمع الالقاب ابن الفوطی (باب «ع ») و تاریخ وصاف ص 150 شود.
[رَ]
{اخ}
یا رشید لکهنویی ، مولوی عبدالرشید. از گویندگان و شاگردان ملا نظام الدین لکهنویی . رجوع به فرهنگ سخنوران و روز روشن ص 244 شود.
{اخ}
یا رشید لکهنویی ، مولوی عبدالرشید. از گویندگان و شاگردان ملا نظام الدین لکهنویی . رجوع به فرهنگ سخنوران و روز روشن ص 244 شود.
[رَ]
{اخ}
محمد رشید. از خطاطان نامی و پسر خواجه راسم بود. وی در سال 1227 ه' . ق. در استانبول درگذشت . قرآنی با چندین اثر دیگربه خط وی بازمانده است . (از قاموس الاعلام ترکی ج 3).
{اخ}
محمد رشید. از خطاطان نامی و پسر خواجه راسم بود. وی در سال 1227 ه' . ق. در استانبول درگذشت . قرآنی با چندین اثر دیگربه خط وی بازمانده است . (از قاموس الاعلام ترکی ج 3).
[رَ]
{اخ}
یا مولی رشید.رشیدبن محمد الشریف بن علی حسنی علوی ، مکنی به ابوالمعز. از پادشاهان دولت سجلماسی در مغرب اقصی است . اودر تافیللت به سال 1040 ه' . ق. متولد شد، چون پدرش در سال 1069 ه' . ق. درگذشت مردم با برادر او محمدبن محمد بیعت کردند، رشید با برادر به جنگ پرداخت و او را در نزدیکی وجدة کشت . پس مردم با وی بیعت کردند.بعد سجلماسیان با او به مخالفت برخاستند ولی رشید آنها را رام و مطیع ساخت و پس از غلبه و گرفتن بیعت از آنان و چند جنگ مراکش را فتح کرد و در آنجا استقرار یافت . وی به لقب امیرالمومنین ملقب گردید و به سال 1082 ه' . ق. درگذشت . (از اعلام زرکلی چ جدید ج 3). و رجوع به رشیدالدین شریف و معجم المطبوعات ج 1 شود.
{اخ}
یا مولی رشید.رشیدبن محمد الشریف بن علی حسنی علوی ، مکنی به ابوالمعز. از پادشاهان دولت سجلماسی در مغرب اقصی است . اودر تافیللت به سال 1040 ه' . ق. متولد شد، چون پدرش در سال 1069 ه' . ق. درگذشت مردم با برادر او محمدبن محمد بیعت کردند، رشید با برادر به جنگ پرداخت و او را در نزدیکی وجدة کشت . پس مردم با وی بیعت کردند.بعد سجلماسیان با او به مخالفت برخاستند ولی رشید آنها را رام و مطیع ساخت و پس از غلبه و گرفتن بیعت از آنان و چند جنگ مراکش را فتح کرد و در آنجا استقرار یافت . وی به لقب امیرالمومنین ملقب گردید و به سال 1082 ه' . ق. درگذشت . (از اعلام زرکلی چ جدید ج 3). و رجوع به رشیدالدین شریف و معجم المطبوعات ج 1 شود.
[رَ]
{اخ}
لقب هارون خلیفه پنجم ازخلفای عباسی که شارلمانْی پادشاه فرانسه در عصر وی بود و در سال 193 ه' . ق. پس از 23 سال و دو ماه و نیم مدت خلافت در خراسان وفات یافت یعنی از سال 170 تا193. (ناظم الاطباء). لقب هارون خلیفه عباسی که راشد و رشید و رُشَید و مُرْشد و رُشْد و رَشاد و رَشْدان نیز می نامیدند. (از اقرب الموارد). و رجوع به هارون در همین لغت نامه و عیون الانباء ص 120 و 126 - 130،132 و 133 و فهرست تاج جاحظ و مجمل التواریخ و القصص ص 45، 344، 348، 427، 453، 446، 457، 517 و 519 و حبیب السیر چ سنگی تهران ج 2 ص 408 و اعلام زرکلی (ماده رشید العباسی هارون بن محمد) و شدالازار ص 97 و 112 و فهرست عیون الاخبار و تاریخ تمدن اسلامی جرجی زیدان ص 140 و الوزراء و الکتاب ص 61، 121، 123، 126، 131، 133،135، 143، 147، 149، 151 و 157 و فهرست تاریخ سیستان و فهرست چهارمقاله و فهرست تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی و الجماهر ص 165، 156، 66، 65، 61، 62 و 58 وفهرست تاریخ الحکماء قفطی و الاوراق ص 192 و 281 شود.
{اخ}
لقب هارون خلیفه پنجم ازخلفای عباسی که شارلمانْی پادشاه فرانسه در عصر وی بود و در سال 193 ه' . ق. پس از 23 سال و دو ماه و نیم مدت خلافت در خراسان وفات یافت یعنی از سال 170 تا193. (ناظم الاطباء). لقب هارون خلیفه عباسی که راشد و رشید و رُشَید و مُرْشد و رُشْد و رَشاد و رَشْدان نیز می نامیدند. (از اقرب الموارد). و رجوع به هارون در همین لغت نامه و عیون الانباء ص 120 و 126 - 130،132 و 133 و فهرست تاج جاحظ و مجمل التواریخ و القصص ص 45، 344، 348، 427، 453، 446، 457، 517 و 519 و حبیب السیر چ سنگی تهران ج 2 ص 408 و اعلام زرکلی (ماده رشید العباسی هارون بن محمد) و شدالازار ص 97 و 112 و فهرست عیون الاخبار و تاریخ تمدن اسلامی جرجی زیدان ص 140 و الوزراء و الکتاب ص 61، 121، 123، 126، 131، 133،135، 143، 147، 149، 151 و 157 و فهرست تاریخ سیستان و فهرست چهارمقاله و فهرست تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی و الجماهر ص 165، 156، 66، 65، 61، 62 و 58 وفهرست تاریخ الحکماء قفطی و الاوراق ص 192 و 281 شود.