حشری
فارسی فارسی
واژه‌نامه معین
(حَ شَ) [ ع . ] (ص نسب .) شهوتران .
فارسی فارسی
فرهنگ پارسیمان
[ حشر ] گای‌خواه
انگلیسی فارسی
فرهنگ آریانپور
● amorous, versexed, andy, irile

زن‌

nymphomaniac

خودمانی‌

horny ==> [.adj]: شاخى، سفت، سخت، شیپورى، شهوتى

از نظر جنسی‌

hot ==> [.adv. & adj. & vt]: گرم، حاد، تند، تیز، تابان، آتشین، تند مزاج، برانگیخته، بگرمى، داغ، داغ کردن یا شدن hot

amorous ==> [.adj]: عاشق، شیفته، عاشقانه

oversexed ==> داراى تمایلات جنسى زیاد، شهوتران، شهوتى

randy ==> خشن، بى تربیت، افسار گیسخته، سرکش، زبان دراز، گداى سمج و بى ادب، شهوانى

virile ==> [.adj]: مردانه، داراى نیروى مردى، داراى رجولیت