index
فهرست راهنما، راهنمای موضوعات یا مطالب، شاخص
فهرست اعلام، فهرست، اندیکس
در برنامه مدیریت پایگاه داده ها یک فایل فشرده شامل اطلاعاتى (موسوم به اشاره گر) درباره محل واقعى رکوردها در فایل پایگاه داده ها مى باشد. هنگام جستجو یا مرتکب کردن یک پایگاه داده ها، برنامه باید از فهرست استفاده کند. و نه کل پایگاه، این گونه عملیات سریعتر از تزتیب و جستجوى انجام شده روى پایگاه واقعى داده ها مى باشد. در برنامه واژه پردازى یک فهرست در واقع پیوستى است که کلمات مهم، نام ها و مفاهیم اصلى را برحسب الفباى همراه با شماره صفحات مربوط به اقلام ارائه مى دهد.
انگلیسی فارسی
واژه‌نامه آمار
شاخص

کلمات مرتبط
index of dispersion
Poisson index of dispersion
Kronecker index
Quetelet index
Edgeworth-Marshall-Bowley index
output index
Youden misclassification index
Bradstreet index
index of fit
wave-cutting index
Brouillon index
price index
stock market price index
producer price index
wholesale price index
consumer price index
Tango index
usual provider continuity index
Schoener"s index of proportional similarity
concentration index
Bonferroni concentration index
power index of a game
Tornquist index
index of industrial production
Gini index
Gini-Simpson index
ring-width index
index of precision
twoing index
rotatability index
Divisia index
link index
Simpson index
surprise index
Shannon-Wiener index
process capability index
ladder index
Weiler"s index of goodness of fit
employment cost index
Hirschman"s index
Vartia index
Walsh index
diversity indices
affluence and poverty indexes
زیرنویس، زیرنویسى، فهرست اعلام، اندکس، نما( در ریاضى)، خط شاخص، شاخص( در امار)، :)n.(راهنما(مثلا در جدول و پرونده)، شاخص، (درکتاب )جاانگشتى، نمایه، راهنماى موضوعات، فهرست راهنما، :)vt.& vi.(داراى فهرست کردن، بفهرست دراوردن، نشان دادن، بصورت الفبایى( چیزى را )مرتب کر دن
کامپیوتر : فهرست نمودن
عمران : شاخص
معمارى : نما
شیمى : شاخص
روانشناسى : نمایه
زیست شناسى : شاخص
بازرگانى : شاخص
ورزش : اندیس
علوم هوایى : اندیس
علوم نظامى : نمودار انگشت سبابه
انگلیسی فارسی
فرهنگ آریانپور
/in´deks´/
n., pl.
● (مخفف) انگشت سبابه (index finger)
● (در گاه شمار و فشارسنج و غیره) عقربه،دستک
● نشان،نمایه،نشانگر،نمایانگر
success is an index of ability
موفقیت نشان جربزه است.
foreign travel is an index of a country"s economic prosperity
مسافرت به خارج نشانگر رونق اقتصادی هر کشور است.
● (معمولا در آخر کتاب و غیره) فهرست راهنما،راهنمای موضوعی
● رجوع شود به: thumb index
● (کتابخانه و غیره) فهرست کتاب‌ها،فهرست اقلام
● مجله‌ی راهنمای کتاب (که برحسب موضوع رده‌بندی شده و درباره‌ی ناشر و محتوای کتاب و غیره اطلاعات می‌دهد)
● ضریب،شاخص،اندیس،نما،قوه،توان،زیرنشان
index of permutation
(ریاضی) شاخص جایگشت
index set
(ریاضی) مجموعه‌ی نمودگار،مجموعه‌ی اندیس
cranial index
ضریب جمجمه
index of industrial production
شاخص فرورد (تولید) صنعتی
the cost-of-living index
شاخص هزینه‌ی زندگی
● (ریاضی) رجوع شود به: exponent
● (ریاضی) شاخص زیر،زیرنمایه
● فهرست کردن،در فهرست راهنما وارد کردن،دارای فهرست راهنما کردن،نمایه ساختن
many Persian books are not indexed
بسیاری از کتاب‌های فارسی فهرست راهنما ندارند.
● (کتاب را) دارای جاانگشتی کردن
● نشان بودن،نشانگر بودن،نمایانگر بودن،شاخص بودن
wrinkles index advancing age
چین و چروک نشانگر سالخوردگی است.
● (مزدها و بهره‌ی پول و غیره را نسبت به تغییرات هزینه‌ی زندگی خودبخود تعدیل و تنظیم کردن) ارزش ترازی کردن،ارزش ترازی
شاخص، نمایه، نما
انگلیسی فارسی
واژه‌نامه شیمی
ضریب، شاخص، اندیس، نما، قوه، توان، زیرنشان
شاخص
فهرست و اعلام، فهرست، ایندکس
انگلیسی انگلیسی
واژه‌نامه الکترونیک
شاخص، اندیس
انگلیسی فارسی
فرهنگ ریاضیات
شاخص، اندیس
راهنما(مثلا در جدول و پرونده) , شاخص , جاانگشتی , نمایه , نما , راهنمای موضوعات , فهرست راهنما , :دارای فهرست کردن , بفهرست دراوردن , نشان دادن , بصورت الفبایی (چیزی را) مرتب کردن.
انگلیسی فارسی
واژه‌نامه نساجی
فهرست - شاخص
انگلیسی فارسی
واژه‌نامه پلیمر
شاخص
انگلیسی فارسی
واژه‌نامه مدیریت
ﺷﺎﺧﺺ
فهرست راهنما، فهرست موضوعی
شاخص
=> indexlist e neveštahâ ye "nâbâyast"( az su ye Klisâ ye Kâtolik)
+
L"Index a été supprimé en 1965 par Paul VI, peu après sa dernière édition (parue en 1960).
+
It is clear that opportunities exist for an Index more rigorous than that of the Inquisition. If the State were the sole publisher, it would
doubtless refuse books opposed to State Socialism.

(B. RUSSELL, Proposed Roads To Freedom)
lat. index « index (doigt); catalogue, liste, table; titre (d"un livre); inscription; pierre de touche », par spécialisation du sens général « (celui, celle, ce) qui indique, révèle, dénonce », de in- (? 2. In-), et d"un élément -dex, -dicis (pour -dix, -dicis) à valeur de nom d"agent, représentant la racine indo-européenne *dik-1 fiziki
(angošt e )nešân-deh(-anda)
(angošt e )sabbâbe (ar.)

2 => fra. indexer
nešân-a-gar/row
+
What a man believes upon grossly insufficient evidence is an index to his desires--desires of which he himself is often unconscious.

(B. RUSSELL, Proposed Roads To Freedom)

3 viža, târixi
=> Index