محاذات
(مُ) [ ع . محاذاة ] (مص ل .) مقابل چیزی قرار گرفتن، برابر هم قرار داشتن .
[م ُ]
{ع امص}
محاذاة. موازات . رویارویی . روبرویی . مقابل . برابر. روبرو. مقابله . (زوزنی ). رویاروی . روبرو. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا): ایلک باحشر خویش به محاذات او نزول کرد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 298).* در اصطلاح حکما و متکلمین موازات نیز گفته شود و آن اتحاد در وضع است مانند دوانسان که نسبت به شخص ثالث در وضع با یکدیگر متساوی باشند. و آن از اقسام وحدت است . (از کشاف اصطلاحات الفنون ).* در اصطلاح محاسبان بر طریقه ای از طرق عمل ضرب اطلاق شود. (از کشاف اصطلاحات الفنون ).
[م ُ]
{ع مص}
حذاء. (زوزنی ). مقابله . (زوزنی ). مقابل شدن و در برابر کسی قرار گرفتن . (از منتهی الارب ). بازاءچیزی قرار گرفتن . (از اقرب الموارد). مقابل کشیدن کسی را و در برابر وی افتادن . (آنندراج ). مقابله و روبرو شدن و برابر هم شدن چیزی به چیزی دیگر. (غیاث ).