سرماریزه
(سَ زَ یا زِ) (اِمر.) دانه های تگرگ ریز.
الصقیع
● Jack Frost
● hoarfrost
Freeze,Frost (m)
hoarfrost ==> شبنم یخ زده، سرما ریزه، پژه، اریزrime ==> (rhyme =) ـ [.v]: قافیه، پساوند، شعر، سخن قافیه دار، نظم، قافیه ساختن، هم قافیه شدن، شعر گفتن، بساوند، شبنم یخ زده، سرما ریزه، پله، سجع، یخ زدگى، قافیه دار کردنJack Frost
frost ==> [.vt. & n]: ژاله، شبنم منجمد، شبنم، سرماریزه، گچک، برفک، سرمازدن، سرمازده کردن، از شبنم یا برف ریزه پوشیده شدن frost hoarfrost ==> شبنم یخ زده، سرما ریزه، پژه، اریز
دانه های تگرگ ریز.


