متأهل
(مُ تَ ءَ هِّ) [ ع . ] (اِفا.) دارای اهل و عیال، دارای همسر.
متزوج
متزوج
یالمند
● m, arried
Heiratete,Verheiratet

married ==> [.adj]: شوهردار، عروسى کرده، متاهل، پیوسته، متحد

m ==> سیزدهمین حرف الفباى انگلیسى، مرتبه دوازدهم یا سیزدهم، هر چیزى به شکل حرف M m


[م ُ ت َ ءَهْ' ه']
{ع ص}
صاحب اهل بیت و خداوند خانه و صاحب زن و فرزند. (آنندراج ) (غیاث ). صاحب اهل و عیال و خداوند خانه و زن و فرزند. (ناظم الاطباء). اهل دار. زن گرفته . زن دار. زن کرده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کسی که دارای اهل بیت و عیال است . آن که زن و فرزند دارد:
متاهل دو پای خود دربست
سر خود را بدست خود بشکست .

(حدیقه ، از فرهنگ فارسی معین ).