چغلی
( چغلی .) (حامص .) 1 - سخن چینی کردن . 2 - غیبت .
الحکایت
چوغولی، پارسی است، سُخَن چینی
● complaint
Ma.rchen[noun]
complaint ==> [.n]: شکایت، دادخواهىdelation ==> [.n]: اتهام، چغلى، تهمت، اسنادdenunciation ==> [.n]: بدگویى، عیبجویى، اتهام، شکایت، چغلىrumble ==> صداى ریز و سنگین درآوردن، غریدن، چیز پر سر و صدا، شکایت، چغلى، غرولندtale ==> [.n]: افسانه، داستان، قصه، حکایت، شرح، چغلى، خبرکشى، جمع، حساب
[چ ُ غ ُ]
{حامص}
کارپنهان مردمان را بکسی گفتن . (ناظم الاطباء). عمل شخص چغل . (از رشیدی ). سعایت . تضریب . خبردادن خطا و جرم کسی به بزرگتری . خبرچینی . نمامی . عمل بعضی از شاگردان دبستانها و دبیرستانها که خطاهای یکدیگر را به آموزگار یا دبیر اطلاع میدهند. و رجوع به چغل و چغل خوری وچغلی کردن شود.* غیبت . (ناظم الاطباء).
{حامص}
کارپنهان مردمان را بکسی گفتن . (ناظم الاطباء). عمل شخص چغل . (از رشیدی ). سعایت . تضریب . خبردادن خطا و جرم کسی به بزرگتری . خبرچینی . نمامی . عمل بعضی از شاگردان دبستانها و دبیرستانها که خطاهای یکدیگر را به آموزگار یا دبیر اطلاع میدهند. و رجوع به چغل و چغل خوری وچغلی کردن شود.* غیبت . (ناظم الاطباء).